دلم گرفته از این روزها
عجب جدا شده ام از شروع مهتابم
گذر کنم از روزهای بی تو ولی
جدا نمی شوم از بستگی به فردایم
عزیز من اگر چه تلخ است و سخت می گذرد
ولی صدای دل انگیز تو می کند خوابم
امید به دوران زندگی نخواهم داشت
ولی به هر کلام تو مرور می کنم ایامم
تو ای هزار هزار ناظر اطرافم
اجازه گر بدهی سر دهم به زیبایم
بیا که دوری تو بد عذاب می دهدم
تو عاشقانه سخن می سرایی و من سجده گاه توام
عزیز من، وجود مرا پرتو تو روشن ساخت
اگر پری نباشد و پروانه پر نزند، من برای چه ام؟
یگانه نیست کسی که یگانه صدایش بزنند
یگانه کسی است که به مانند توست و می دهم برایش سرم
وقتی که نیستی به یاد حرفهایت آرامم و یکی یکی عاشقانه هایی که برایم گفتی را مرور میکنم
چقدر حرفهایت و کلامت شیرین است وقتی صدایت را می شنوم امواج آرامش تمام وجودم را در بر می گیرند
ای جان من و ای زیبای من ، من تو را می خواهم با تمام وجود
ای هم نفسم و ای هم زبانم با من بمان که من بجز تو کسی را ندارم
ای دنیا و هستی من همیشه باش که بی تو عذاب میکشم
اجازه بده تا زنده ایم و هستیم با هم بمانیم چون دو قلب عاشق نو یوانند جدا از هم زنده باشند و قلب من یکی مطمئننا خواهد مرد.